مرتبه ی
چهارم از خلوص اين است كه خوديّت در عبادت هيچ نيست. عبادت يا ترك معصيت فقط براي
شكر از مقام ربوبي است. امسلمه ميگويد: به پيغمبراكرم(ص) عرض كردم يا رسولالله!
اين همه عبادت براي چيست؟ (در روايات ميخوانيم كه پيغمبر اكرم(ص) و حضرت زهرا(س)
به اندازهاي عبادت ميكردند كه پاهاي مباركشان ورم ميكرد و حضرت زهرا(س) از
خستگي بسيار، گاهي روي يك پا ميايستاد و سپس روي پاي ديگر) امّسلمه به پيغمبر
اكرم(ص) عرض كرد اين همه عبادت براي چيست؟ فرمود:
«اَلَمْ اَكُنْ عَبْداً
شَكُوراً»
آيا من
نبايد يك بنده ی شكرگزار باشم؟ اين همه نعمت كه خدا به من داده است من نبايد شكر
خدا را بكنم؟ تمام نعمتهاي خدا شكر دارد و ما اگر بخواهيم يك مليونيم از نعمتهاي
خدا را شماره كنيم، نميتوانيم.
(وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ
اللهِ لا تُحْصُوها)[1]
اگر
نعمتهاي خدا را بخواهيد شماره كنيد، نميتوانيد. لقمهاي را كه در دهان ميگذاريم،
نعمتهاي فراواني به كار ميافتد تا آن را به سلولهاي بدن من و شما برساند.
گلبولهاي قرمز كه تعدادش در خون هر انساني از ميلياردها تجاوز ميكند، مأمور پخش
ارزاق و اكسيژن در بدن هستند و در برگشت گاز كربن را به ريهها برميگردانند تا
توسّط تنفس از بدن ما بيرون برود. گلبولهاي قرمز اگر كار نكنند انسان ميميرد.
ميكرب
كه از راه منافذ بدن، يعني گوش و چشم و دهان، وارد بدن انسان ميشود، پروردگار
عالم براي دفع اين ميكربها يك گارد نگهبان يعني گلبولهاي سفيد قرار داده است و
تعداد اين گارد نگهبان از ميليارد بالاتر است.
تب هم
يكي از نعمتهاي خدا است كه بيسيم و زنگ خطر و گارد نگهبان است براي بدن. اما
بالاتر از اينها، نعمت عقل است. اگر خدا تمام ايران و دنيا را به شما بدهد، اما
عقل شما را بگيرد؛ آيا حاضري بدهي؟ هرگز!
شما
ولايتيها! آيا حاضريد كه دنيا را به شما بدهند اما دوستي اميرالمؤمنين(ع) را از
شما بگيرند؟ حاضريد؟ هرگز! (وَ اَسبَغَ عَلَيْكُمْ
نِعمَةُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة)[2]مثل باران نعمت بر شما ميبارد اما متأسفانه توجّه
نداريد و به جاي شكرگزاري، گله هم داريد.
بنابراين
بايد يكي از مراتب خلوص ما اين باشد كه ما عبادت كنيم به شكرانه ی نعمتهايي كه
خداوند به ما داده است.
مهمتر
از اين، اجتناب از گناه است چون در محضر خدا هستيم. يعني داعي ما بر ترك گناه، شرم
و حيا باشد. قرآن ميفرمايد:
(وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي
اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمنُونَ)[3]
يعني هر
گناهي ميخواهي بكن، اما توجّه داشته باش كه در محضر خدايي؛ در محضر رسول اللّهي؛
توجّه داشته باش كه در محضر همه ی ائمّه ی طاهرين هستي. به خصوص در محضر قطب عالم
امكان، محور وجود، واسطه ی بين غيب و شهود، يعني حضرت ولي عصر «عجّل الله تعالي
فرجه الشريف» هستي.
از
اينرو انسان اگر نگاه ميكند، اگر سخن ميگويد، اگر تصور ميكند، بايد بداند كه در
محضر خدا و رسول و ائمّه ی طاهرين(ع) است. همه ی اينها حاضر و ناظرند؛ و خوب است
كه انسان اقلاً از خدا حيا كند و گناه نكند. اهل دل اسم اين را ميگذارند «عبادت
استحيايي» يعني انسان وقتي خدا را ناظر ببيند و از او حيا كند، ديگر غيبت نميكند،
تهمت نميزند، دروغ نميگويد، چشمچراني نميكند، خوب حجاب ميگيرد. مال مردم را
نميخورد، و بالاخره حقّ الله و حقّ النّاس ندارد. چون در محضر خداست.
خدا از
ما ميخواهد كه با وفا باشيم و به آنهايي كه نسبت به خدا بيوفا هستند، ميفرمايد:
(وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ
قَدْرِه)[4]
يعني
اين مردم حقّ خدا را نشناختند. اين مردم درباره ی خدا بيوفا هستند. اما گاهي
خطاب، عتابآميز است، ميفرمايد:
(قُتِلَ الْاِنْسانُ ما
اَكْفَرَهُ)[5]
مرده
باد انسان كه چقدر بيوفاست. زيرا در ملك خدا روزي خدا را ميخورد و در مقابل خدا
گناه ميكند. اين همه نعمت را پروردگار عالم به او داده اما دو ركعت نماز نميخواند؛
يا اينكه بد ميخواند؛ يا اينكه بيحال ميخواند. حقيقتاً اينگونه افراد، بدبختترين
انسانها هستند كه نسبت به مقام مقدّس خداوندي بياعتنا هستند.
من از
همه و همه، به خصوص جوانها خواهش ميكنم وقتي كه ميخواهيد كاري بكنيد. يا چيزي
بگوييد و يا حتّي فكري بكنيد، يك آيه ی كوچك را اوّل از ذهنتان بگذرانيد، بعد آن
كار را انجام دهيد. آن آيه اين است:
(اَلَمْ يَعْلَمْ بِاَنَّ اللهَ
يَري)[6]
آيا نميداند
كه خدا ميبيند؟ اين آيه ی شريفه را در روز چندين بار بخوانيد كه هم قرآن خواندهايد
و هم بدانيد كه خدا ما را ميبيند و آنقدر تكرار كنيم تا باورمان شود كه بله، خدا
ما را ميبيند و خوب هم ميبيند از رگ گردن به من نزديكتر است. بلكه اوّل او ميفهمد
بعد من ميفهمم.
(اِنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ
الْمَرْءِ وَ قَلْبِه)[7]
اين هم
مرتبه ی چهارم خلوص.
پي نوشت
ها:
[1].سوره
ی نحل، آيه ی 18.
[2]. سوره ی لقمان، آيه ی 19.
[3]. سوره ی توبه، آيه ی 105.
ترجمه: «اي رسول ما! (به مردم) بگو كه هر عمل كه بكنيد (نيك يا بد) خدا و رسولش و
مؤمنين (يعني جانشينان به حقّ پيامبر) آن را ميبينند».
[4]. سوره ی انعام، آيه ی 91 و
سوره ی حج، آيه ی 74.
[5]. سوره ی عبس، آيه ی 17.
[6]. سوره ی علق، آيه ی 14.
[7]. سوره ی انفال، آيه ی 24.
ترجمه: «خدا بين مرد و دلش حائل ميشود».